افزایش فرکانس بتا در لوب گیجگاهی در پسران مبتلا به ADHD با لورتا
2021-11-24درمان اعتیاد به مواد مخدر با روش rTMS
2021-12-02نقش ژنتیک و محیط در بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی
اختلالات خوردن، بیماریهای روانپزشکی هستند که با اختلالات اشتهایی، رفتارهای غذایی و نگرانیهای مربوط به شکل و وزن مشخص میشوند. بی اشتهایی عصبی با وزن کم بدن و ترس شدید از افزایش وزن مشخص می شود و تقریباً در سراسر جهان ۱٪ زنان و ۰٫۳٪ مردان را مبتلا می کند.
هر دو اختلال خوردن با افزایش مرگ و میر زودرس و خطر خودکشی همراه بوده است.اگرچه بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی به عنوان دو اختلال خوردن متمایز تعریف می شوند، اما علائم مشترکی دارند. به عنوان مثال، هر دو اختلال شامل ارزیابی بیش از حد وزن و شکل بدن و رفتارهای کنترل وزن است.
این دواختلال خوردن همچنین شرایط مشترکی مانند اختلالات خلقی،اختلالات اضطرابی،اختلالات مصرف مواد و اختلال کم توجهی و بیش فعالی دارند.از نظر درمان رویکرد های فراتشخیصی مانند بهبود رفتار درمانی شناختی با پیامد های مطلوب در این اختلال موثر است.
بستگان افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی در مقایسه با همان نوع بستگان افراد بدون بی اشتهایی عصبی، در خطر ابتلا به پرخوری عصبی هستند.
طبق دانش ما، تنها یک مطالعه اثرات ژنتیکی و محیطی را بر روی همپوشانی بین بیاشتهایی عصبی و پرخوری عصبی اندازهگیری کرده است. این مطالعه با استفاده از خود رتبهبندی رفتارهای خوردن در یک نمونه دوقلو سوئدی، همبستگی ژنتیکی بالا وفاصله اطمینان محیطی منحصر به فرد متوسط را بین بیاشتهایی عصبی گزارش کرد.
نتیجه گیری:
در این مطالعه، ما اثرات ژنتیکی و محیطی را بر روی بی اشتهایی عصبی و پر خوری عصبی با تشخیص بالینی و همپوشانی آنها اندازهگیری کردیم. یافته های ژنتیکی قابل توجه [۰٫۶۶، ۹۵% فاصله اطمینان (CI) (0.49-0.82)] و همبستگی محیطی [۰٫۵۵ (۰٫۴۳-۰٫۶۶)] همپوشانی علت شناختی بین بی اشتهایی عصبی و پر خوری عصبی را نشان می دهد و بر اهمیت هوشیاری برای این دو مطلب در طول درمان تأکید می کند.
مطالب مرتبط: درمان اختلالات خوردن با نوروفیدبک ، استفاده از نوروفیدبک در کنترل مصرف غذا
منبع :
Yao, S., Larsson, H., Norring, C., Birgegård, A., Lichtenstein, P., DʼOnofrio, B. Kuja-Halkola, R. (2021). Genetic and environmental contributions to diagnostic fluctuation in anorexia nervosa and bulimia nervosa. Psychological Medicine, ۵۱(۱), ۶۲-۶۹٫ doi:10.1017/S0033291719002976